یه گردنبند خیلی قشنگ دیدم که دلمو برد! طراحیشو دوست دارم و از نگاه من حس عرفانی توش داره...
نزدیک یه هفته ست دارم با خودم جدال می کنم که باید بخرمش یا نه! البته که یه کم گرون هم هست! و البته تر که طلا هم نیست! راستش من چندان طلا باز نیستم! و بندرت پیش میاد دل به زیورآلات خاصی بدم...
بگذریم... بالاخره امروز بیعانه دادم و قراره ساخته شه!
اینجور وقتا آدم به هزار و یک روش هم میخواد خودشو متقاعد کنه که کار بدی نمیکنه! :))
مثلا یکیش اینکه امروز فکر کردم من که قرار نیست برای عروسی دوستم لباس بدوزم! قراره همون لباسی که ۱۰ سال پیش دوختم و بنظرم خیلی م قشنگه رو بپوشم! پس من حق دارم این گردنبند رو بخرم! :)))))
+ چند هفته ی پیش ازم پرسید: "لباس دوختی واسه عروسیم؟" گفتم نه! گفت بدوز دیگه! گفتم باشه!
تو دلم خندیدم ولی بهش نگفتم میخوام همونو بپوشم که چند سال پیش عروسی داداشت پوشیدم! :)))))))))))
من الزامی ندارم واسه این تشریفات... هرجا که دوست داشته باشم و بنظرم لازم باشه هزینه می کنم! مثل الآن که پول ۵ دست لباسو دارم میدم واسه یه گردنبند که تهشم همه میگن "طلا هم نیست که"! :))))
این گردنبند میتونه هربار که نگاهش می کنم احساس خوبی بهم بده و انگیزه مو واسه کار کردن و کسب درآمد بیشتر کنه! ولی خرید لباس مجلسی چی؟! هیچی! سال تا سال هم من مجلس نمیرم که بتونم بپوشمش! :))