...

بیخود و بی‌جهت یهو از سرم گذشت که:

" اگه اینایی که اندی می‌خونه ترانه‌ست، پس اونایی که قمیشی می‌خونه چیه دقیقا؟!"

خاطرات!

پسرک ۷ ساله رفته زیر گوش باباش یه پچ‌پچی کرده!

پدره یه لبخند میزنه و بهش میگه برو خودت از خاله بپرس...

پسرک هم با کلی خجالت میاد وامیسته روبروی مامانم! صداشو مظلوم میکنه و آروم میپرسه: "خاله اون دخترت ازدواج کرده؟؟؟" !!!

.

.

.

حالا پدرش کیه؟

اونی که ۱۳ سال پیش دوسم داشت! :|

ولی انقدر بهش بی‌محلی کردم که الآن با یادآوری رفتارم شرمنده میشم...

ادامه نوشته

مولود!

- یعنی برات مهم نیست کسی بهت تولدت رو تبریک بگه؟

+ نه... معمولا هیچ مناسبتی برام مهم نیست... مناسبت‌ها می‌تونن گاهی احمقانه‌ترین چیز باشن!

- ولی تولد معمولا برای همه مهمه... چطور برای تو بی‌اهمیته؟!

+ چون علاوه بر سایر آدمها، همه‌ی خزندگان، جوندگان، پرندگان و درندگان هم بهرحال یه تاریخ تولدی دارن! فقط انقدر مثل ما خودشیفته نیستن که فکر کنن با تولدشون اتفاق غریبی در کائنات افتاده!

از طرفی مساله‌ایه که اساسا هیچ ربطی به شخص متولد شده نداره و بیشتر به پدر و مادرش برمیگرده! حتی ساعت و دقیقه و ثانیه‌ش! لذا افتخاری هم باشه، مال اوناست نه کسی که هیچ نقشی توش نداشته!

.

.

در کل شکوندن شاخ غول نیست که خوشحالی کردن داشته باشه! بیمعنیه!

مسخره‌بازی!

- حدس زده بودی میخوایم سورپرایزت کنیم...

+ آره...

- پس چرا نمیرفتی بیرون که به کارمون برسیم؟

+ چون حوصله‌ی سورپرایز شدن نداشتم...

- یعنی انقدر بی‌شعوری که عمدا بمونی که برنامه‌مونو خراب کنی؟؟؟!!!

+ بیشعورو نمی‌دونم! ولی آره... ممکنه چنین آدمی هم باشم...

- چی میشد بری بیرون؟ نمی‌مردی که؟

+ دوست نداشتم...

- چرا آخه؟

+ چون خوشم نمیاد از این کارا... چون اونایی که تو مناسبتها واسه هیجانِ خودشون می‌خوان سورپرایزم کنن، همونایی‌ن که در تمام طول سال بخاطر من حاضر نیستن دست از لجبازی و بداخلاقی‌هاشون بردارن! از ادا در آوردن خوشم نمیاد... هیچ ارزشی م نداره برام این کارا... چطور یهو یه روز در سال انقدر عزیز میشم؟!!!

- منظورت منم؟؟؟

+ بله... در این مورد فقط تو!

.

.

.

...

تو اونی که رفته

چی می‌دونی از غصه‌ی جای خالی

 

من اونم که مونده

چی می‌دونم از قصه‌ی بیخیالی

.

.

.

.