روزگار کودکی...

دلم واسه مرغها و جوجه‌هایی که توی حیاط، زیر نور آفتاب، لای علفها تو باغچه بیخیال و آسوده برای خودشون میپلکیدن تنگ شده...

.

.

.

درخشش خیره‌کننده‌ی پرهای اون مرغ حنایی- قهوه‌ای تپل زیر آفتاب...

پرهایی که زیر نور گاهی هفت‌رنگ دیده میشدن...

میشد ساعتها بهشون نگاه کرد...

.

.

.

.

ویترین!

- از نزدیک بهتری سقراط... میدونستی؟

+ چطور؟

- خیلی‌ها از دور قشنگترن... ولی وقتی نزدیک میشی..........

وقتی دیدمت از تصورم خیلی بهتر بودی...

+ از چه لحاظ؟

- نوع ارتباط... فراتر از تصورم بودی...

+ من دوست ندارم ویترین قشنگی از خودم نشون بدم... چیزی بیشتر از خودم... از ریا حداقل تو این مورد متنفرم...

- مومنم بهت سقراط... وقتی دیدمت ایمانم قوی‌تر شد...

.

.

ککی که دیگر نمی گزد!

اونی که یه بار کسی رو از دست میده، بعید میدونم دوباره از دست دادن براش سخت تر از قبل باشه!

ادامه نوشته

مخاطب!

امروز باهات تماس گرفتم

 

ولی خودمو معرفی نکردم!

.

.

.

پ.ن: لحنت آروم، مودب و کمی غمگین بود...

 

ادامه نوشته

خوشبختی!

گاهی با تپش قلب از خواب بیدار میشی و میگی:

.

.

.

چه خوب که خواب بود!

کمدی (ی با کسره!) تراژدی!

فقط من وقتی تو دستشویی ناغافل آب میریزه نزدیک مورچه ها شیرو میبندم و ملتمسانه با استرس و نگرانی تشویقشون می کنم خودشونو نجات بدن یا مثل من خل و چل بازم پیدا میشه؟؟؟!!!

.

.

.

 

ادامه نوشته

بهانه...

به من بهانه ای بده که کم شه باورم به تو
                                       به من که هر شب از خودم پناه میبرم به تو

.

.

.

.

"داریوش"

کنجکاو (و با کسره!) مایل به فضول!

چند ماهه که حس می کنم اینجا رو پیدا کردی! یا من سوتی دادم و لو رفتم یا فضولی های بیش از حد تو کار دستم داده! :))

بهرحال اولش یه کم ناراحت بودم! دلم نمیخواست کسی از بیرون راه اینجا رو بلد باشه...بعد کم کم فکر کردم چرا ناراحت باشم؟! من که اینجا جز راست چیزی نمی گم! حالا مثلا تو م بدونی چه اشکالی داره؟! حتی اونجاهایی که ازت ناراحتم و میام اینجا میگم! شاید اینجوری فهمیدی رفتارت چه اثری میذاره رو آدم!

 

خلاصه اینکه راحت باش و به فضولی هات ادامه بده! :))))

فقط همچنان به روم نیار که اینجا میای...

همین فرمون برو و بذار همچنان دو به شک باشم!

ادامه نوشته

آرزوی سراب...

از بار اولی که دیدمش ظاهرش نظرمو جلب کرد... خوش تیپ، خوش قیافه و متین...

از اوناست که تا دنیا دنیاست تو دل برو و مده(م با ضمه!) ! 

الآن تو گوگل اسمشو سرچ و عکسهاشو تماشا کردم... 

هم با پسوند "شاعر" و هم بی پسوند!

ژستهای مختلف در کنار کتابهایی که ازش چاپ شده...

همچنان آرام و باوقار...

ادامه نوشته

سراب...

امشب گفت: "راستش اون پسره هنوز بهم زنگ میزنه و مسیج میده... خیلی م سریشه! چند وقت پیش که بهم زنگ زد گفت من اومدم شهرتون... میخوام ببینمتون!"

ادامه نوشته

چشم دل باز کن...

- چه نور خوبی داره اینجا...

.

.

با گفتن این جمله و در حالی که چشم دوخته بود به تنها پنجره ی اتاق از در خارج میشد که گفتم:

+ بیا اینجا! بیا ببین بهم خوردن برگهای پهن اون درخت بلند چه صدای قشنگی داره...

برگشت... نزدیکم ایستاد... چند ثانیه ای از پنجره زل زد به درخت بلند...

لبخند زد...

 

نگاهش پر بود از صدای قشنگ برگها...

کاش واقعا دوسم داشتی...

دوسش دارم...

وقتی حرفاشو میخونم ناخوآگاه چشمام اشکی میشه، لبخند رو لبم میاد و یه چیزی تو قلبم حرکت می کنه...

 

دوسش دارم...

دوسش دارم...

 

 

+ چی میشد اگه همیشه خوب بودی؟

.

.

.

سکوت!

گاهی هزار و یک موضوع واسه پست کردن داری...

ولی هرکدومو که میخوای پست کنی، 

به هزار و یک دلیل بی دلیل منصرف میشی!

.

.

عجیبه!

در جواب کامنت یک دوست! (مربوط به پست قبل نه! پست قبل ترش! "نظر شخصی")

شاید از نظر شما اشکالی نداشته باشه...
ولی یک دختر باید غرورشو حفظ کنه...
دخترا خیلی راحت میتونن بین عشق و علاقه رهگذری اشتباه کنن و اونقدر غرق بشن که نجاتشون سال ها طول بکشه...


+پ.ن: خواهشا ماجرای پیامبر (ص) و حضرت خدیجه(س) رو مثال نزنید که هر دو برگزیده بودن و خیلی داستان متفاوته...

[پاسخ:]
سلام دوست من...
فرمودید دختر باید غرورشو حفظ کنه؟!
یعنی اگه روزی روزگاری مرامی، اخلاقی، معرفتی دلشو برد باید احساسش رو نادیده بگیره؟! فقط چون دختره؟!!! یا باید چشم بدوزه به در یا متوصل بشه به جادو جمبل(!) که اون طرف هم دوزاریش بیفته و اونو ببینه و پا پیش بذاره؟!
اینهمه سختگیری و سانسور فقط بخاطر یه جنسیت ساده که به انتخاب خودمون هم نیست؟!!!
منطقی و معقول بنظر نمیرسه...
بنظرم تو این شرایط دختر باید با حفظ حریمها و در نهایت احترام به شخص مقابل و خودش، علاقه شو مطرح کنه...
پس اجازه میخوام با این نظر شما موافق نباشم :)
ضمنا اگه شما هم دختر باشین، که ظاهرا هستین، این اظهار نظرتون در مورد راحت گول خوردن دخترها میتونه یک #زنان_علیه_ زنان محسوب بشه...
راستش من دور و برم کم ندیدم پسرهایی که توسط دخترهای "بنظر من رند و بنظر خیلی ها زرنگ" هم بلحاظ احساسی و هم بلحاظ مالی تلکه شدن! پس نمیشه این مورد رو به همه ی دخترها تعمیم داد...
من خودم قبلا به کسی پیشنهاد ازدواج دادم و اصلا هم پشیمون نیستم... همچنان هم معتقدم انسان خوبی بوده ولی در مواردی اختلاف نظر شدید داشتیم و در نهایت مسیرمون از هم جدا شد...
پ.ن: ماجرای حضرت محمد و خدیجه م تا جایی که من در جریانم ربطی به این قضیه نداره... اون آمنه و عبدالله بودن که پیشنهاد از سمت آمنه (خانواده ش) مطرح شد...
مگر اینکه اطلاعات من ناقص باشه :)
موفق باشی دوست گرامی***

نظر شخصی...

گناهی نداشت...

بهش علاقه مند شده و این علاقه رو ابراز کرده بود...

 

 

+ من هم روزی علاقه م رو به کسی ابراز کردم...

همیشه گفتم که ایرادی نداره درخواست از سمت دختر باشه...

هنوز هم میگم...

 

و البته پسری که روزی این رو بعنوان ضعف اون دختر مطرح کنه، لایق اون علاقه نیست!

.

.

.

"م" مثل تو!

گاهی وقتا با خودم فکر می کنم شاید بهتر باشه همه ی کارای دنیا رو بذادم زمین و فقط به یه کار مشغول بشم...

.

.

"دوست داشتن مادرم"

.

.

.

مکالمات توهمی!

- تغییر کردی...

× دارم انسان بهتری میشم بنظرم...

- مطمئنی؟

× بنظرم اینطوره...

- ولی من مطمئن نیستم...

× نظرت محترمه!

.

.

.