تصادف!
یادمه چند سال پیش که از اونجا میگذشتیم دیدم در حیاط بازه و یه آقایی داره میره توش... خونه دیگه کاملا مخروبه بود...
فهمیدم آقاهه خریدتش... گفتم تو رو خدا میذارین یه نگاه بندازم تو حیاط... من اینجا بزرگ شدم...
اجازه داد... ولی بعدشو یادم نیست...
.
+ نوشته شده در پنجشنبه سوم اسفند ۱۳۹۶ ساعت 23:46 توسط یکی که دوست داره انسان باشه...
|