ازم پرسید:

- بگو چقدر هزینه ی این خوراکی ها شده؟

+ چرا؟

- من میخوام حساب کنم...

+ نه نیازی نیست... زیادم نشد پولش...

- میخوام خوراکی تو راهتون از طرف من باشه... مثلا من براتون اغذیه خریدم... مثل بچگیاتون که میرفتین اردو...

 

راستش قبول نکردم و دیروز بدون اینکه چیزی بگه و اطلاعی بده با کلی خوردنی از راه رسید:

- به آقاهه یواشکی گفتم "تازه تراشو بهم بده... واسه مسافرت بچه م میخوام"

.

.

و این است مادر...

"میم" مثل تو...

میم مثل "محبت"...