فاکتور...
فردا صبح باهاش میرم آرایشگاه...
نمیدونم چرا باید برم و دقیقا اونجا چیکاره م! گفت واسه ناخونام باید برم... میای باهام؟ من م گفتم باشه! اصلا م از این سیستم ها و مناسک(!) سر در نمیارم!
احمقانه ست... نه؟!
+ امشب داشتم فکر می کردم واقعا من و اون از هیچ لحاظی (بر اساس منطق من) نمیتونیم دوتا دوست صمیمی باشیم!
من نه میدونم اون قراره کدوم آرایشگاه بره، نه مدل لباس عروسش رو میدونم، نه میدونم اصلا سرویس طلا خریده یا نه! نه بعد دو سال و اندی میدونم مهریه ش چیه! نه.......
کلا هیچی نمیدونم... فقط از غم و غصه هاش خبر دارم!
فاکتورهای لازم برای یک "دوست صمیمی بودن" رو ندارم!
نه؟
+ روزی بس خسته کننده و پرکار داشتم...
شب بخیر...
+ نوشته شده در یکشنبه نهم اردیبهشت ۱۳۹۷ ساعت 1:38 توسط یکی که دوست داره انسان باشه...
|