خیر! راستش من معمولا چنین آدمی نیستم!

چون هرچند به ندرت در خلوتم یادآوری برخی کنایه ها و رفتارها منو به گریه میندازه ولی به میزان بیشتری بیخیال و بی توجهم نسبت به این قبیل نامهربانی ها! 

به دو دلیل:

۱) معتقدم دنیا برای برخی از آدمها رنج و عذاب بیشتری به همراه داره... (یکی کمتر از من و یکی بیشتر از من!) و ناگزیر باید رنج زندگی کردن و در واقع رنج "تلاش برای خوب زندگی کردن" رو تحمل کرد! (از زخم زبانهای وبلاگی گرفته تا ...  :)   ) 

۲) پذیرش این مساله که تقریبا برای همه ی ما پیش میاد که به نسبت میزان بهره مند نشدن از درک و شعور(!) گاها همدیگه رو آزرده خاطر می کنیم؛ دچار قضاوتها و نامهربانی هایی میشیم و البته گاها در آینده خلاف روال فعلی مون عمل خواهیم کرد!

 

و آدمی را از تغییر و تحول گریزی نیست!