در حالی که خارش گلو واقعا رو اعصابمه و آبریزش بینی و چشم توامان امانم رو بریدند، نور چراق قوه ی موبایلو رو صفحه ی کتابم میندازم و فصل پنجش رو شروع میکنم...

+ خدا جان! کتاب را از ما و ما را از کتاب نگیر!

با تشکر؛ دمت جیز!

..

.

.

+ دیگه از سال ۹۶ نمیتونم مثل (دو سال قبل) بعنوان سال بدون سرماخوردگی خداحافظی کنم! همشم تقصیر پلیور قشنگمه که افتاد رو زمین، خاکی شد و نتونستم بپوشمش! اونم تو شهر غریب! وسط خیابون :(

الهی بترکی پلیور قشنگم... بی ادب! :/