- من یه عالم لباس دارم که میخوام بدمش به اونایی که نیاز دارن...

× باشه...

- میخوام وقتی اون بچه ها دارن میگیرنش خودم باشم... میخوام خوشحالیشونو ببینم...

× باشه باهاشون صحبت می کنم اگه شد خودتم باشی...

- من میخوام از این به بعد خیلی کمک کنم... میخوام آدم خیری بشم... حتی عیدی هامم میخوام واسه اونا خرج کنم...

× از بابا مامان اجازه گرفتی؟

- آره... بابام خودش گفت اجازه داری عیدی هاتو واسه این کار خرج کنی...

..

.

.

+ هععععی... ای فسقل جان عزیزم... چقدر حیف که کم دارمت... چقدر حیف که مدتها دور موندی از من... دور موندم ازت... اگه پیشم بودی با همه ی فسقلی بودنت تکیه میکردم بهت و با کمک هم کلی کارهای خوب انجام میدادیم... دست همو میگرفتیم و پله هارو دوتا یکی بالا میرفتیم... بدون ترس از افتادن... من به تو یقین دارم... همیشه داشتم... 

کاش باهم بودیم... کاش بیشتر باهم بودیم...

کاش مال من بودی... عزیز دلم..

..

 .

.