برای صد هزارمین بار در موردش حرف میزدیم...

..

.

گفتم: "آرامش" کسی رو نمیشه با معیار خاصی سنجید! آدمها روحیاتشون متفاوته...

 

+ میبیننش با ظاهر ترگل ورگل... روزی یه رنگ میپوشه... روزی یه رنگ میخره! شونصد و شصت و شیش تا دوست و رفیق داره که باهم میرن اینور و اونور... دائم از این رستوران به اون رستوران... از این نوتلابار به اون یکی!!! (احتمالا قبل از من میدونین که چه بازار داغی داره نوتلا!)

   یه روز موهاش کوتاست فردا بلند! سر ارث بردن لباساش دعواست بین دخترای فامیل! اتاقش گنجایش حجم لباسهاش رو نداره!

تو مهمونیا لباشو غنچه میکنه و فرت و فورت سلفی میگیره! ( احتمالا واسه اینستاگرامش!)

 

همه اینا رو میبینن... حسرت میخورن که این داره زندگی میکنه نه ما!

 

همه از زندگی اون یه ویترین میبینن...

یه ویترین که دل خیلی ها رو میتونه ببره...

که آمال و آرزوهای خیلی ها توش خلاصه میشه...

 

ولی گریه های شبانه شو کسی نمیبینوتلا

دردهایی که احتمالا هیچکدوم اینا دواش نیست!

...

.

آرامش خیلی وقتها دیدنی نیست...