نمیدونم حرف از چی بود که رسید به اینجا...

...

.

+ بنظرم آدمهایی که رو یه مساله تاکید عجیب دارن و یا اینکه تو موضوعی پر سر و صدا و پر قیل و قالن، معمولا در همون زمینه از یه کمبودی رنج میبرن ولی تلاش می کنن با شلوغ بازی این کمبود رو کمرنگ کنن!

سرشو تکون داد... به علامت تایید!

+ مثلا یادته که همین یکی دو هفته ی پیش با صدای بلند و پیش همه چی گفتی بهم... و با چه لحنی؟! 

چشاشو تنگ کرد... یعنی: "چی؟!"

+ داد و بیداد راه انداختی که اگه فلان اتفاقی که برای من افتاد برای تو میفتاد هرگز نمیتونستی از پسش بربیای... عالم و آدمو خبر میکردی که بیان کمکت...

اینارو با لحن بدی گفتی...

ولی هیچی بهت نگفتم...

فقط نگاهت کردم...

بعد دیدی که دقیقا  همون اتفاق افتاد...

و اتفاقا درست زمانی که تنها بودم و خودت میدونی که شدتش ۱۰ برابر چیزی بود که تو باهاش سر و کار داشتی...

 

دستش زیر چونه ش بود و در سکوت نگاهم میکرد...

- من که گفتم خیلی خسته شدی... ازت تشکر کردم...

 

+ نه... اون قدرام خسته کننده نبود... اتفاقا تعجب کردم که چرا اونقدر بزرگش کرده بودی و اونقدر شکایت و اونهمه داد و بیداد!

 

سکوت کرد... نگاهشو دزدید و به زمین خیره شد...

+ من خیلی وقتا ساکت میشم ولی فکر نکنین که الزاما حق با شماست... معمولا حوصله ندارم کش بدم و برام مهم نیست خودمو اثبات کنم...

 

از جاش بلند شد و سرمو بوسید...

-----------------------------------------

+ حرفهایی که از دهنمون در میاد تاثیرگذارتر از چیزیه که خودمون فکر می کنیم...

نمیدونم این چه رسمیه که بین آدمهاست...

همیشه عصبانیت، حرمت شکنی و تلخی ها نصیب کسیه که سکوت میکنه...

که خیالمون راحته که احتمالا دهنشو وا نمی کنه آبرومونو ببره!

+ خیلی دوست دارم اینطوری نباشم... بنظرم ظلم بزرگیه... ظلمی که عادی شده...

...

..

.

.