عادت...
سرمو خلوت تر کردم واسه دو هفته ی آخر سال!
انقدر درگیر بودم این چند وقت که این یکی دو شب آخر نمیتونستم با خیال راحت لم بدم رو مبل و تلویزیون ببینم...
همه ش حس می کردم باید یه کاری کنم... یه کاری هست که باید انجام شه... نباید بیکار بشینم...
عین مرغ سرکنده اینور و اونور میرفتم!
تا ۱۲ شب!!!
چقدر زود هرچیزی نهادینه میشه تو وجودمون...
البته واسه ترک بعضی عادت ها باید از جون مایه گذاشت...
...
..
.
.
+ نوشته شده در سه شنبه دهم اسفند ۱۳۹۵ ساعت 1:31 توسط یکی که دوست داره انسان باشه...
|