در راستای پست قبل نه پست قبل ترش!
هنوز از یادآوریش حس بدی بهم دست میده...
انتظار چنین رفتاری رو نداشتم...
ولی در عین ناباوری اینبار نه بغض کردم... نه اشک ریختم و نه حتی چندان برام مهمه انگار!
.
.
.
قصد ندارم خودم رو کوچیک کنم و یا از رفتار زشتش خیلی آسون بگذرم...
ولی دلم تنگه براش... نگرانشم... هم نگران حالش و هم نگران انسانیتش...
راستش دوست دارم تماس بگیره و در جواب الو گفتنش از ته دلم بگم "جاااان"
که ته دلش قرص بشه که هنوز دوسش دارم...
.
.
بعد دعوتم کنه به دیدنش و من رد کنم...
چون گفت نمیخواد دیگه منو ببینه...
راستش بیشتر دوست دارم دلش آروم باشه و متوجه اشتباهش هم بشه...
+ نوشته شده در جمعه دهم اسفند ۱۳۹۷ ساعت 2:14 توسط یکی که دوست داره انسان باشه...
|