قبلاها تو چنین موقعیتی واقعا ناراحت میشدم و سعی می کردم براش روشن کنم چه قصدی داشتم و متقاعدش کنم که حسن نیتم رو باور کنه! ولی مدتیه که دیگه اهمیتی نمیدم... چون فهمیدم واقعا تا خودش نخواد نه من و نه حتی یک مشاور نمیتونیم کاری کنیم! تنها حرفی که گهگاه بهش میگم اینه:

"ذهنیت منفیت از من رو تو خودت از بین ببر... این بیشتر از من خودتو اذیت میکنه و برای برطرف کردنش جز خودت هیچکس نمیتونه کمکی کنه! ریشه ی بدبینی هاتو پیدا کن و یه بار برای همیشه این مساله رو حل کن!"

 

 

 

پ.ن: معتقدم "سوءتفاهم" عامل اصلی درصد بالایی از مشکلات و بحث های احمقانه ی بین آدمهاست!