به قول جناب خنجری: "چه بدبختم ممممن!" یعنی از دست تک تکشون باید بکشم... محض رضای خدا یکی نیست بیخیال ما بشه! :)))) واقعا وقتی فکر می کنم، گاهی می مونم که باید بخندم یا گریه کنم! خیلی برام جالبه چرا وقتی در مورد ظاهر کسی نظر نمیدم، انقدر نظردهنده ی داوطلب دارم!!!!

واقعا نظر نمیدما! یعنی راستش اصلا خیلی وقتا حتی نمیفهمم طرف موهاشو رنگ کرده یا کوتاه کرده یا ...! یعنی اصلا حواسم انقدر پرته که توجهم به اینا جلب نمیشه! (این یوقتایی واقعا خوب نیست متاسفانه!)

و اتفاقا یوقتایی باعث ناراحتی هم میشه! (میدونین که اکثر خانومها چقدر حساسن رو این مسائل! :| ) مثل همین یه ماه پیش که جایی مهمان بودیم... دختر خانواده که از شانسم یه کم رو من حساسه و فکر میکنه خیلی خودمو قبول دارم، یکی دو ساعت رفت بیرون و برگشت... روسریشو برداشت و گفت:

- خوب شد؟!

من؟! عین احمقا صورتشو نگاه می کردم و سعی می کردم کشف کنم چه تغییری ایجاد شده!

در اوج ناباوری نفهمیدم و چون تجربه شو دارم که تو این مواقع طرف احتمالا ناراحت میشه (چون دلش میخواد تو ذوق زده بشی و سریع بگی واااای چقدر خوشگل شدی عززییییزم!!!")، بخاطر همین تقریبا با لکنت گفتم:

+ راستش من نفهمیدم چی شد... چی تغییر کرده؟!

در این لحظه یهو چشماش گرد شد... دست کرد تو موهاش و گفت:

- یعنی تو نفهمیدی موهامو رنگ کردم؟؟؟

جواب من؟؟؟ :)))))))

+ آره آره حس کردم یه کم تیره تر شده... خیلی بیشتر بهت میاد...

- واقعا؟؟؟

+ آره... قبلیه روشن بود دیگه...

- همیشه همین رنگی می کنم...

+ عه! یه کم قهوه ای نبود؟! پاییناش مثلا.........

.

.

.

اعتراف می کنم اینجا تو دلم گفتم: "رنگش چه کوفتی بود پس؟؟!!" :)))))))))

 

پ.ن: چرا خوابم نمیبره امشب؟! از یک و نیم گذشته! یه ساعت پیش باید میخوابیدم! :/