چرا زورم بهش نمیرسه؟!

عامل فرساینده ی روانم = مشاهده‌ی حجم کم فهمی و بیشعوری ملت در درک بدیهیات!

+ ایشالا که جمله درسته!

و برای "روح سرد" سابق! :)

کانتکت های تلگرام رو تا ته چک کردم...

چتهای سالها قبل رو مرور کرد...

با آدمهای دور و نزدیک...

یهو دلم گرفت...

برای اونی که یه روزی کنارم بود و الآن نیست...

برای روزهای اون سالها...

غم هام و شادی هام...

یهو یاد اینجا افتادم...

دلم خواست بیام و از دلتنگی هام بگم...

و یه کامنت دیدم...

یه کامنت از کسی که میشناختمش...

از روح سرد...

.

.

.

.

ممنون که نوشتی برام...

۳۱ فروردین :)

تصمیم شخصی

آدمها از یه جایی به بعد تصمیم میگیرن دوسِت داشته باشن یا نه!

.

.

.

و این تصمیم کاملا شخصیه...

رویای واقعی...

طبق معمول سرمون رو بالش اونه...

همینجوری که صورتمو فرو کردم تو گردنش دوباره دلم براش تنگ میشه...

سرمو میارم عقب و به صورتش نگاه میکنم...

همچنان دستش دورم حلقه شده... همچنان دستم دورش حلقه شده...

با لبخند نگاهم میکنه... لبخند میزنم...

- چقدر دوسم داری؟

+ خیلی...

- چقدر؟

با دقت به صورتش نگاه میکنم...

+ از موی دماغت تا موی کناریش... از اون ور...

میخنده...

- خیلی زیاده...

+اوهوم...

.

.

.

+ تو چقد دوسم داری؟

- خیلی

+ چقدر؟

سرشو میکشه عقب... چشماشو یه کم ریز میکنه و با دقت به صورتم نگاه میکنه...

سبابه ی راستشو به بالای لبم نزدیک میکنه...

- از این سیبیلت تا کناریش... از اون ور...

میترکم از خنده...

میترکه از خنده...

صورتمو دوباره فرو میکنم تو گردنش و همونجور که می خندیم حلقه های دستمون تنگ تر میشه...

.

.

.

ذره‌بینی!

شاید مسخره و احمقانه بنظر برسه

ولی

راستش

من گاهی دلم برای وقتایی که نیستی و دلتنگت میشم م تنگ میشه...

.

.

.

.

مهربونِ شیرینِ من...

ادامه نوشته

دیگه چه خبر؟

++ بعدِ سی و اندی سال، تعریفِ امروزت از انسانیت چیه؟

+ بدی ببینی و نخوای بد بشی...

++ بیشتر شبیه خریت نیست؟!

.

.

+ نه...‌نقطه ی مقابلشه...

ادامه نوشته

دائما یکسان نباشد حال دوران...

++ چه حسی داری؟

.

.

+ دلشکستگی...

ادامه نوشته

با تو...

- اگه برمیگشتم به ۲۵ سالگیم، هرجوری بود پیدات میکردم و باهات ازدواج میکردم...

.

.

.

.

ادامه نوشته

...

شازده کوچولو پرسید:
پس آدمها کجا هستند؟ آدم در بیابان احساس تنهایی می کند.
مار گفت:
آدم با آدمها هم احساس تنهایی می کند...

..

.

.

.

ادامه نوشته

اینجوری دوسِت دارم...

گفتی قسم جون مامانت همیشه راسته...

.

.

ولی ترسیدم قَسمت بدم...

مبادا بر خلاف میل باطنیت مجبور بشی راستشو بگی...